0
ساختمان/ سازهی زوسو (برای جیمی پیج)
ارسال از روز کاری
جیمی با آجرایی که هرکدومشون توی کورهای از تناقضات اساسی زندگی پخته شدن، آپارتمونی روی استخونای خودش خلق کرد.
سازهای پر از پنجرههایی که میشه از پشتشون به تماشای لبهها و مرزای باریک زندگی نشست. مرزای سیاه، مرزای سفید، مرزای صورتی
اینجا البته در حال ساز زدن نیست
اینجا یه پناهجوی ذاتیه. میتونیم بهش بگیم انسانی نشسته در رنج زندگی
یکی مثل من، یکی مثل ما
یه پناهجو که از تمام دعواهای جهان و صداهای بیرون و درون، به سرپناه ساخت دستای خودش پناه برده. خرابهای پر از تیکهپارههای قصههاش و افکارش.
خرابهای به بلندای رنج بشر که صدای جیرجیر تراژدی زندگی از لابلاش به گوش میرسه.
صدای آخرین مقاومت آشیل و صدای بارون.
رنگا چی؟ بهشون میگم بیرونزدگیهایی که هرلحظه، لرزه به کل سازه انداختن اما نبودشون، همهچیز رو تقلیل میده به فضایی خنثی، بیروح و بیمعنی.
به وضوح رنگ صورتی مابین اونهمه سیاه و سفید همیشگی نگاه میکنی؟ اون دوتا رنگ و فضای نفرینشده. بهتره بگم بنیانگذاران نفرینشده و پرنفوذ ویترین زندگی. همون دروغای طبق عادتمون. همون تعارفات ریشهدارمون.
Made by LowJay